کد مطلب:94618 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

خطبه 201-در باب حدیثهای مجعول












[صفحه 519]

اینك كه از حقیقت احادیث گوناگون و مغایر هم میپرسید، این است پاسخ من احادیثی كه اینك میان مردم منتشر است چنین هستند: حق و باطل، راست و ناراست. ناسخ: كه گفتاری را باطل كند، و منسوخ: كه از بین برده شده، عام: كه همگان را باید، و خاص: كه گروهی خاص را شاید. محكم: كه معنا و مفهوم آن آشكار است، و متشابه: كه معنا و مفهوم آن گویا نیست. محفوظ: كه از اشتباه مبراست، و موهوم: كه با گمان و پندار آمیخته است. در زمان رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) آن قدر به آن حضرت دروغ بستند كه بناچار، پای بر منبر نهاد و این خطبه را ایراد فرمود: هر كس از روی عمد و با آگاهی، به من دروغ بندد، باید خود را برای نشستن بروی آتش سوزان دوزخ، آماده سازد. جز این نیست كه گویندگان احادیث، چهار گروهند و بیش از این نیستند: اول مردی است كه از سر كذب و دو روئی در ایمان و اعتقاد به خدا از شیوه تظاهر، سود جسته و وانمود میكند كه به آداب و امور مسلمانی معتقد است، حال آنكه روی از گناه بر نمی تابد و در ارتكاب به خطا پروائی ندارد و بطور عمد و خود خواسته، بر رسول خدا دروغ میبندد. پس اگر مردم او را دو رو، و دروغگو میدانستند، حدیثش را

باور نمیكردند و توجهی به گفتار نادرستش نمی نمودند. اما چون از این بهتانها بی خبرند، لذا می گویند: او از یاران رسول خداست، و آن حضرت را دیده و سخنانش را شنیده پس بدین سبب، جملگی سخنانش را میپذیرند. جای تردید نیست كه خداوند با نشانه و دلائل روشن، منافقان و دورویان رامعرفی نموده، و از وجود آنها خبر داده است. این گروه منافق، پس از رسول خدا زنده ماندند و با پیشوایان توده گمراه و آنانكه مردم را با دروغ و بهتان بسوی آتش می كشند، در هم آمیختند. آن رهبران نادان هم، این منافقان گمراه را مصادر امور ساخته و اطاعت از امرشان را بر مردم لازم دانستند و خود، با حمایت این منافقان، در كامجوئی و بهره گیری از دنیا كوشیدند. بدیهی است كه مردم دنیادوست هم، پیوسته با پادشبهان و فرمانروایان گیتی همراه و هم رازند، جز آنكس كه تنها نگهدارش مهربان است دوم، كسی است كه سخنی از رسول خدا شنیده و آنرا دقیق و كامل بخاطر نسپرده و در آن به شك و اشتباه افتاده یعنی دانسته دروغ نگفته است. او حدیث نیمه كاملی را بازگو میكند، و خود به آن عمل مینماید و میگوید: من آن را از رسول خدا شنیده ام. اگر مومنان میدانستند كه او حدیث را دقیق و كامل نشنیده و بخاطر

نسپرده، از او متابعت نمی نمودند و اگر خود نیز آگاه بود كه اشتباه نموده، چنان حدیثی را بازگو نمیكرد و ترك آنرا می گفت. سوم، مردی است كه از رسول خدا گفتاری شنیده كه نخست آن حضرت امر بكاری نموده، و بعد آنرا نهی فرموده، و بازگوگر این حدیث از نهی آن حضرت آگاه نبوده و یا سخنی شنیده كه پیامبر خدا مردم را از آن نهی می فرموده و بعد این نهی به امر مبدل گردیده، و او این سخن را نشنیده، یعنی منسوخ را بیاد سپرده و ناسخ را حفظ ننموده، حال آنكه اگر میدانست كه آن حدیث نسخ شده، هرگز در پی بازگو كردنش نمی رفت. حتی اگر مسلمانان هم آن زمان كه آنرا از او میشنیدند آگاه بودند كه نسخ شده، به آن عمل نمی نمودند و سرانجام، چهارم كسی است كه بر خدا و رسول خدا بهتانی نبسته و از ترس عقوبت خدا و بخاطر حرمت رسول خدا، روی از دروغ و بهتان برتافته هرگز در اشتباهی نیفتاده، بلكه آنچه شنیده بهمان شیوه در یاد نگه داشته و بی آنكه واژه ای بر آن بیفزاید و یا بكاهد، آن حدیث را بازگو كرده است. ناسخ را حفظ نموده و آنرا بكار بسته و منسوخ را در نظر داشته و از آن دوری گزیده است. عام و خاص و محكم و متشابه را شناخته و هر یك را بجای خود در نظر آورده و بموقع، ج

امه عمل پوشانیده است. گاه، از پیامبر خدا سخن و گفتاری شنیده می شد كه دو معنی داشت: سخنی كه به وقتی و چیزی معین و محدود اختصاص داشت و یا گفتاری كه همه وقت و همه چیز را شامل می شد، و در حدی محدود نبود. اما هر دو بیك صورت مینمود. پس آنكسی كه به غایت منظور رسول خدا پی نمی برد، آنرا می شنید و از روی جهل خویش و خلاف قول و دور از قصد و نظر پیامبر خدا، معنی و تفسیر و توجیه مینمود با این حال، همه یاران فرستاده خدا، كنجكاو نبودند تا غایت قصد و نهایت نظر او را دریابند، بلكه بیشتر دوست میداشتند كه بادیه نشین و یا غریبی از راه برسد و از آن حضرت سوالی بكند و پاسخی بخواهد تا آن عده یاران، به پرسش و پاسخ گوش دهند و بدینسان این موجبات، باعث شد كه دو گونگی و اختلاف و پریشانی میان مردم و احادیث و روایات رسول خدا ایجاد شود. با اینهمه من، جملگی هر چه را كه پیش می آمد از ایشان میپرسیدم و بطور دقیق و كامل بخاطر میسپردم


صفحه 519.